جستجو
-
۲تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۲۰ ش
درباره اولین جدایی پس از عروسی از همسرش، دلتنگی، وارد شدن به هلکار از کرمان، محاسبه حسابهای آقامرادخان، پایان یافتن کارها در نگار و حرکت به سمت کهنک، ارسال چمدانها با شتر، ارسال ۸ خروار گندم به کرمان، ارسال مقداری بقولات، عرض سلام خدمت تیمسار، آقای پزشک نیا، سیامک، منوچهر، و مهین، و یادآوری در خصوص گرفتن مجوز قبل از وارد کردن آرد به کرمان
-
۳تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۴۱ ش
شامل احوالپرسی از همسر، مادر، و فرزندانش فریده، گلناز، غلامحسین، و فاطمه، اندک کسالت سرماخوردگی خودش، حمل گندم بذری اداره کشاورزی به نگار، درخواست ارسال نامههای رسیده و روزنامه توسط نوکر آقا میرزا محمد خان، و همچنین ارسال آرد جو جهت تغذیه گاو و اخبار کرمان؛ همراه با پاکت
-
۲تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۲۳ ش
شامل ابراز خوشحالی از سلامتی همسر و دخترش فاطمه، ارسال کبک و تیهو، رسیدن بیست من برنج توسط راسخ، افتادن حسن مهتر از قاطر و فرستادن وی با راسخ به بم که به او غذا داده شود، حرکت فردا به بم، ارسال مرکبات به کرمان، فرستادن نامه توسط حسین نصرالله، ناراحتی از دوری بچهها، درخواست ارسال خبرهای کرمان، رسیدن برخی وسایل به ابارق، ارسال بره عرب آباد که میرزامحمدخان باید به کرمان بیاورد، درخواست نظارت مخاطب بر کار باغبانها، و درخواست ارسال روزنامه توسط صدری
-
۳تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۴ ش
شامل احوالپرسی از همسر و فرزندانش غلامحسین، گلناز، فاطمه، و فریده، تلاش اهالی ریگان برای آوردن آب به این منطقه ولی قطع مجدد آب و ضرر روزانه چهارصد تومانی، از بین رفتن مزارع جو و گندم و بیچارگی مردم از این امر، ناراحتی وی از این مسئله، بازگشت به ابارق و انتظار برای آمدن خانواده، فرستادن رحیمی به همین منظور، فرستان علی شوفر به کرمان با تعدادی بره که توسط عباسخان به فروش برسد، آوردن اسباب اثاثیه توسط علی شوفر و آمدن خودشان با آقا میرزا محمدخان با ماشین بیوک، گرفتن پول از شاطر در صورت نیاز، گرفتن سه هزار تومان طلبش از برادرش، دعوت تیمو به آمدن به ابارق، ارسال کارت تبریک عید برای افراد خانواده...
-
۲تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۳ ش
شامل احوالپرسی، رسیدن نامههایش، خوبی هوای عباس آباد و خالی بودن جای خانواده در آنجا، ریزش باران و صید دو آهو، رسیدگی به حسابهای وکیل آباد، ماندن چند روزه در بم و فرستادن رضوانی برای آوردن خانواده به آنجا، درباره حرفهای پوچی که آذر نوشته و اینکه دست از این حرفها بردارد، باز شدن نامه امیر هوشنگ توسط آذر و مهم نبودن این مسئله، تمام شدن کار بنایی منزل با مخارجی حدود ۲۷ تا ۳۰ هزار تومان، سلام رساندن به فاطمه، فریده، غلامحسین، گلناز، آقا میرزا محمدخان، آقا فرج الله، رضوانی، و بشارت، خرید برنج از بازار کرمان، گرفتن پول از غلامعباس در نگار، رسیدن روزنامههای ارسالی، ارسال مرکبات در صورت نیاز...